سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل نوشت های فرشته ی زمینی


خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک


شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
74982

:: بازدید امروز :: 
0

:: بازدید د?روز :: 
0

:: درباره خودم ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

دل نوشت های فرشته ی زمینی

:: دوستان من ::

عمر و جون و همه چیز مهدی(فرشته)
ستاره کوچک ب-612 (خواهر کوچولوم)
سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه(ساغر)
تنهاترین تنهام می دونی چرا ؟(فرزاد)
واژه رنگ زندگی است(پریسا)

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

86/5/7 ::  1:3 عصر


تولدت مبارک عزیزم

ببخشید که یکم دیر آپ کردم.

تولد مهربونم ، عزیزم ، عشقم ، خانمم ، سرورم

مبارک باشه.

ایشا لله 1333 سال زنده باشه و ماله من.


86/4/30 ::  9:29 صبح


از اینکه دیر آپ کردم معذرت می خوام، یه دلیلش این بود که می خواستم نظرات پست قبلی که خیلی دوسش داشتم به عدد 100 برسه که متاسفانه نشد، ولی هیچ خیالی نیست.

این مطلب و با تمام وجود به عشق مهربون و صادق و گلم

فرشته ی عزیزم

تقدیم می کنم

 

عشق منی گل همیشه بهارم

ای فرشته ی زیبا

در باران عشق تو مدهوشم

در آغوش گرم تو جای گرفته ام و

همیشگی می خواهمش

همیشه کنار من باش ، مال من باش

می پرستمت ای سرا پا همه احساس خوشایند

وجودم لبریز از عشق توست

تویی که بهترینی ، شیرینی ، مهربانی

دلم مال تو ، همه ی وجودم مال تو

ای که معرفت با تو معنا می گیرد و خوبی از تو خجالت می کشد

دوستت دارم ،‏دیوانه وار دوستت دارم ، مال من باش.


85/12/17 ::  12:26 عصر


به خاطر دیر آپ کردم از همه (خصوصا عزیز دلم فرشته ) معذرت می خوام

آخه خیلی گرفتارم ( خودش خوب می دونه )

ولی می خوام با این مطلب جدید از دلش در بیارم :


85/10/11 ::  6:25 عصر


یه عید دیگه هم اومد و تنهایی من به سر نیومد.

 به قول خودمو و فرشتم (ا ی خدا تا کی ...)

سلام به همه همراهان و دوستان خوب و عزیزم.

در سایه ایزد تبارک

عید همگی بود مبارک

عید قربون همتون مبارک باشه. تا بعد.

 


85/9/26 ::  11:13 صبح


با تو حکایتی دگر        این دل ما به سر کند
شب سیاه قصه را          هوای تو سحر کند
باور ما نمی شود             در سر ما نمی رود
از گذر سینه ما              یار دگر گذر کند
مقصد و مقصودم تویی   عمرم و معبودم تویی
از تو حذر نمی کنم         دایم اگر سفر کنم

    تقدیم به مهربانترینم   


85/9/17 ::  8:4 عصر


قصه سقوط یک سنگ

زیر یه سنگ سیاه    دونـه می زد جَوُنه    سر در آورد از تو خاک آسمون رو ببینه

سایه سیـاه سنگ     افتاده بود رو تنش     سردی پیکر سنگ مونده بود رو بدنش

خسته شد نشست رو خاک    اون جَوُنه قشنگ    نتونست بیاد بیرون از زیر سینه سنگ

گفت که زیر سنگ سخت من غریب و اسیرم  زیر این حجم کبود جون می دم من می میرم

سنگه تا حرف و شنید قلب سنگیش شکست   گفت که با این همه درد نمی شه این جا نشست

لب پرتگاه جنــون لغزیــد و افتاد تــو رود   چشــای جَوُنه دید آفتــــابو هر چی که بـــود

چه قشنگه کار سنگ                   تو سکوت شعر من

رسیدن به اوج عشق           قصه ی سقوط یک سنگ

یکی هست که می گذره       از خودش ببین چه سخت

سنـگه افتــاد تَه رود               تــا جَوُنه شد درخــت

 

Click to view full size image

 

(تقدیم به فرشته ی گل نازم)


85/8/25 ::  4:8 عصر


ای خدا بر صبرم بیفزا که

طاقت دوری گلی چون فرشته ی مهربانم را ندارم.

باشد که روزی در آغوش گرمش  آرام گیرم و از عطر وجودش سیراب گردم.

ای خدا

ای خدای بزرگ

ای خدای بزرگ عشاق

ای خدای بزرگ عشاق بی طاقت

بر صبرم بیفزا.


85/7/24 ::  11:57 صبح


مال خود خودیمی فرشته گلوم نازوم خوشکلوم.